misbecome

/ˌmɪsbɪˈkʌm//ˈmɪsbɪˈkʌm/

معنی: ناجور بودن، زیبنده نبودن، نامناسب بودن برای چیزی
معانی دیگر: نشایستن، نازیبنده بودن، درخور (کسی) نبودن، نازیبابودن، نیامدن به مثل لباس، ناجوربودن برای، نامناسب بودن برای

مترادف ها

ناجور بودن (فعل)
discord, jar, misbecome, mismatch

زیبنده نبودن (فعل)
misbecome

نامناسب بودن برای چیزی (فعل)
misbecome

انگلیسی به انگلیسی

• be unsuitable, be inappropriate for; be unbecoming to (e.g."her behavior misbecomes her position")

پیشنهاد کاربران

بپرس