preponderate

/prɪˈpɒndəreɪt//prɪˈpɒndəreɪt/

معنی: افزودن، چربیدن بر، چربیدن، سنگین تر بودن
معانی دیگر: (از نظر مقدار یا تعداد یا قدرت یا اثر یا اهمیت) برتر بودن، غالب بودن، فزونی داشتن، اکثریت داشتن، (نادر) سنگین تر بودن، (ترازو و غیره - هنگام وزن کردن) چربیدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: preponderates, preponderating, preponderated
مشتقات: preponderatingly (adv.), preponderation (n.)
(1) تعریف: to weigh more than something else.

(2) تعریف: to surpass others in power, strength, amount, significance, or the like.
مشابه: lead

جمله های نمونه

1. moslems preponderate among the people of that country
در میان مردم آن کشور،مسلمانان از اهمیت و نفوذ بیشتری برخوردارند.

2. Christians preponderate in the population of that part of the country.
[ترجمه گوگل]مسیحیان در جمعیت آن بخش از کشور غالب هستند
[ترجمه ترگمان]مسیحیان در جمعیت آن بخش از کشور زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Although it was a mixed class, girls preponderated.
[ترجمه گوگل]اگرچه کلاس مختلط بود، اما دختران برتری داشتند
[ترجمه ترگمان]با اینکه کلاس مختلط بوده دخترا preponderated
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Oaks and maples preponderate in our woods.
[ترجمه گوگل]بلوط و افرا در جنگل های ما غالب هستند
[ترجمه ترگمان]بلوط و maples جنگلی در جنگل ما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ethnic Chinese preponderate in the population of Singapore.
[ترجمه گوگل]قومیت چینی در جمعیت سنگاپور غالب است
[ترجمه ترگمان]preponderate قومی چینی در جمعیت سنگاپور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The company is preponderate in industrial automation system design, construction and commissioning in electric and instrumentation.
[ترجمه گوگل]این شرکت در طراحی سیستم های اتوماسیون صنعتی، ساخت و راه اندازی در برق و ابزار دقیق پیشتاز است
[ترجمه ترگمان]این شرکت در طراحی سیستم اتوماسیون صنعتی، ساخت و راه اندازی در دستگاه های الکتریکی و ابزار دقیق عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A preponderate governs (a noun or pronoun in) the objective case.
[ترجمه گوگل]یک ضمیر بر مصداق عینی حاکم است (اسم یا ضمیر)
[ترجمه ترگمان]یک preponderate یک مورد عینی را کنترل می کند (یک اسم یا pronoun در)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I 'm a man who believe the love, i'm believe it, preponderate over all being and beingless substance.
[ترجمه گوگل]من مردی هستم که عشق را باور دارم، به آن اعتقاد دارم، بر همه هستی و جوهر بی‌وجود چیره است
[ترجمه ترگمان]من مردی هستم که به عشق اعتقاد دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is because the scattered photon energy flux from the atmosphere scattering near the source preponderate over the absorption.
[ترجمه گوگل]این به این دلیل است که شار انرژی فوتون پراکنده از جو که در نزدیکی منبع پراکنده می شود بر جذب غالب است
[ترجمه ترگمان]علت آن این است که شار انرژی فوتون پراکنده از اتمسفر در نزدیکی منبع preponderate در جذب جذب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The curative effect in " web - based hospital " can preponderate over multitudinous conservative integrated hospitals.
[ترجمه گوگل]اثر درمانی در «بیمارستان مبتنی بر وب» می‌تواند بر بیمارستان‌های یکپارچه محافظه‌کار متعدد برتری داشته باشد
[ترجمه ترگمان]اثر درمانی در \"بیمارستان مبتنی بر وب\" می تواند بیش از چندین بیمارستان مجتمع محافظه کار را تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

افزودن (فعل)
inset, increase, adjoin, add, enhance, augment, append, eke, subjoin, aggrandize, amplify, put on, imp, preponderate, redouble

چربیدن بر (فعل)
counterweight, overbalance, preponderate

چربیدن (فعل)
prevail, preponderate, predominate

سنگین تر بودن (فعل)
preponderate

انگلیسی به انگلیسی

• outweigh, be heavier; surpass; control, predominate; surpass in importance

پیشنهاد کاربران

بپرس